۲۸ دی ۱۳۸۸

مولانا جلال الدین،كاريكاتوريست بزرگ



بررسي كتاب ارزشمند مثنوي ، با همه عظمت ها و هنرهاي تصويري و بزرگي معرفتي و عمق معاني ، دربرگیرنده تصاوير هنري ديگري در زمينه نقاشي و حتي كاريكاتور با زبان شعر و كلمات نیز می باشد.
اگر تعريف كاريكاتور را بيان يك مطلب بااهميت اجتماعي ـ سياسي در يك تصوير بدانيم ، كتاب مثنوي با به تصوير كشيدن رخدادهاي زندگي انسان ها ، نمايشي از يك طنز اجتماعي ـ رواني ـ اعتقادي براي نسل هاي آينده به ارمغان مي گذارد .
در هر داستان ، يك صفحه از آن به صورت يك كاريكاتور به خوانندگان ارائه مي دهد كه در اثر اين شناخت ، خواننده معاني مختلف و متفاوت و گاهي بسيار عميق در مي يابد .
براي آشنايي، چند داستان به طور نمونه انتخاب شده كه در آن تصوير كاريكاتوري مورد نظر شرح و تبيين مي شود.بايد توجه داشت كه در اين نقاشي هاي با كلمات نكاتي بدين نحو مد نظر است :
1 ـ اين كاريكاتورها براي تمام قرون و اعصار مي باشد و نه براي زماني خاص .
2 ـ در اين نقاشي ها كه به صورت درسي براي همه انسان ها مي باشد هر دو جنبه منفي و مثبت مسائل نشان داده شده كه هم انسان ها از جنبه هاي منفي آن دوري گزينند و هم جنبه هاي مثبت آن را فرا گيرند .
3 ـ زمينه و زيرساخت همه اين حكايت ها جهت معرفت انسان است به خالق مهربان و نزديكي با او و يافتن همه عظمت ها و محبت هاي آن وجود كريم (از پوچي زندگي بدون خالق مهربان به سوي اميد و پويايي يك زندگي توحيدي) .
داستان اول ـ قدرت هاي پوشالي كه انسان را مست مي سازد در يكي از داستان ها ، حكايتي به شكل كاريكاتور از انسان هايي كه در يك لحظه مست قدرت پوشالي اين جهان مي شوند به تصوير مي كشد .
زمينه داستان شامل يك تكه زمين كه كمي هم گود مي باشد ، در آن در اثر عبور حيوانات مختلف و چهارپايان مقداري مايع بدبو و متعفن باقي مانده كه مثنوي آن را مايع دفع شده از بدن چهارپايان مي داند . روي اين مايع بدبو ، تكه اي از مدفوع خشك شده چهارپايان در حركت است .روي اين مدفوع خشك شده مگسي نشسته و با وزيدن باد در جهت هاي مختلف و حركت اين تكه مدفوع به هر طرف اظهار شعف و شادي و قدرت نموده و  خود را نوح مي داند كه بر كشتي سوار شده و دائماً ندا در مي دهد كه امروز اين من هستم كه چون نوح به هر طرف كشتي مي رانم و كسي را ياراي مقابله با من نيست . آيا بهتر از اين مي توان طالبان قدرت و تشنگان تسلط بر ديگران و شيفتگان مال و مقام را به طنز كشيد ؟
داستان دوم ـ‌ هشدار به انسان هايي كه با قياس، همه لحظات عمر را سپري نموده و از حقايق اين جهان باز مي مانند . در يكي ديگر از حكايت ها ، طوطي را به تصوير مي كشد كه در يك مغازه عطاري به سر مي برد ، از قضاي روزگار در اثر پريدن به نحو نامطلوب داخل اين مغازه ظرف روغني را پخش زمين مي سازد .صاحب مغازه از اين عمل عصباني شده و با زدن يك چوب بر سر اين پرنده سبب مي شود قسمتي از پرهاي او بريزند و سر او بدون پر شود . البته اين حركت صاحب مغازه و حادثه پيش آمده سبب ناراحتي طوطي شده و مدت ها او را به خاموشي وا مي دارد . اتفاقاً يك روز مردي كچل به مغازه مراجعه مي نمايد تا متاعي خريداري نمايد ، با ديدن اين مرد طوطي به يكباره نطقش باز شده و مي گويد : تو هم مگر روغن ريخته اي كه در اثر ضربه اي چنين بي­مو شده­اي . از اين قياس خلق را خنده مي گيرد و عاقلان مي گويند قياس اين طوطي چگونه او را به اشتباه در قضاوت واداشت .
كار نيكان را قياس از خود مگير
انسان ها از صبح تا شام همه قضاوت ها و انديشه هايشان بر اساس قياس به خود مي باشد .
دائماً مي گوييم آيا خداوند احد واحد از چه زماني بوده است ؟اين ذات باري در چه مكاني قرار دارد ؟
آيا اين خلقت آسمان و زمين براي او چه منافعي در بر دارد ؟و سرانجام بهره­برداري نهايي وي از اين اجرام آسماني و سياهچاله ها به چه صورت مي باشد؟
مولانا جلال الدين انسان را از كليه اين انديشه ها بر حذر داشته و مي گويد شما همان طوطي روغن ريخته كتك خورده و پرهاي سرتان ريخته ، هرگز خود را با انسان هاي انديشمندي كه در اثر تجربيات عمر و افكاري عميق و علمي ، ‌موهاي سرشان ريخته مقايسه نكنيد كه اين قياس انديشمندان بزرگ تاريخ را به تعجب وا مي دارد .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر