۲۸ آبان ۱۳۸۸

درسهاي مثنوي:درس ششم وهفتم


درس ششم) اتكا به دانش كه خداوند بر بشر عنايت نموده بدون توجه به سرمنشأ آن دانش و عدم بكار بردن آن دانش در يك سيستم توحيدي و يكپارچه جهان هستي، عاقبتي دور از انتظار خواهد داشت.
جمله گفتندش كه جانبازي كنيم
فهم گر دآريم و انبازي كنيم
هر يكي از ما مسيح عالمي است
هر الم را در كف ما
مرهمي  است
درس هفتم) اتكاء به خالق جهان هستي در درك صحيح اين جهان نقش اساسي در درك صحيح از روابط علمي دارد وگرنه انسان دچار يك نوع غرور و خودپسندي مي شود كه ثمره آن سرخوردگي و شكست در بينش علمي مي باشد.
گر خدا خواهد نگفتند از بَطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر

شرح درس 6 و 7
در اين دو درس ،جلال الدين مسئله اي كه امروزه گريبان بشر هزاره سوم را گرفته و براي رفع آن كوشش ها انجام مي دهند و مبالغي هنگفت سرمايه مي گذارند صحبت مي كند .
اين بحث ، يكسونگري در هر علمي است ، چه ضرورت نگاه به طبيعت اين جهان نگاه علمي با كليه جنبه هاي مختلف بوده كه اين بررسي را مولوي اصطلاحاً بينش توحيدي دانسته و معتقد است زماني هر علمي نافع مي باشد كه به دور از غرور و يكسو نگري ، بصورت جامع و كلي و در يك سيستم توحيدي انجام شود .
هر گونه توليدي اعم از صنعتي ،‌كشاورزي ، دام پروري و غيره زماني مي تواند براي محيط زندگي ، نافع باشد كه در يك بررسي همه جانبه اثرات احتمالي تخريب آن به دقت سنجيده شود و با يك بينش كلي در مجموعه طبيعت فضاي اطراف ما طرح و اجرا شود وگرنه همان مي شود كه امروزه شاهد آب شدن يخ هاي قطبي و ايجاد طوفان ها و سيل ها و خشكي هاي متعدد در كشورهاي جهان هستيم .
اين گفتار علم و علماي قرن نوزدهم در زمينه هاي مختلف بينش زيان بود كه امروزه باطل بودن آن به اثبات رسيده . در اينجا كلمه اي كه در درس هفتم به كار مي برد منظور بسيار وسيع و فراگير و همه جانبه دارد .
مي گويد شاه براي بهبودي كنيزك تمام اطباء زمان خود را جمع كرد وعده پاداش زيادي بديشان داد و آنان نيز گفتند هر يك از ما مسيح مي باشيم (همانطور كه بيماران را شفا مي داد.)
دانشمندي از قرون 18 و 19 گفته بود يك تكه خاك ماه را به من بدهيد من سرنوشت و گذشته كره زمين را بيان مي كنم .
اين دو بينش چقدر شبيه هستند كه هر دو حاكي از علم ناقص و كوته نظري صاحب آن مي باشد .
متفكر و فيلسوف بزرگ معاصر، دكتر سيد حسين نصر در كتاب "دين و نظم طبيعت" با ترجمه آقاي انشاء اله رحمتي (نشر ني) چنين مي گويد :‌
«بحران محيط زيست طبيعي ، جلوه بيروني بحراني در دوران مردان و زناني است كه چون از آسمان به خاطر زمين روي تافته­ اند ، اينك در آستانه تخريب خود زمين قرار گرفته­ اند .بحران زيست محيطي نه به صرف راه حل هاي خطابي و صوري ، بلكه به مرگ و نوزايي انسان متجدد و جهان بيني او نياز دارد .
لازم نيست و در واقع نمي توان آن گونه كه برخي ادعا كرده­ اند انسان را از نو خلق كرد . بلكه او مي بايد به عنوان انسان سنتي يا انسان پاپ گونه (خليفه الله) ، پل ميان آسمان و زمين ، تولدي دوباره پيدا كند و عالم طبيعت بايد بار ديگر به همان صورتي كه هميشه بوده است ، يعني به صورت قلمروي مقدس كه نيروهاي خلاق الهي را منعكس مي سازد ، تصور شود .
بايد معرفت ديني درباره طبيعت ، جهان شناسي هاي سنتي و علوم مقدسي را كه كماكان در بسياري از نواحي غيرغربي عالم محفوظ است ، حياتي دوباره بخشيد و در عين حال ميراث خود سنت غربي در اين حوزه را نيز به صورت جدي احياء كرد».
شاعر گرانقدر و عارف روشن ضمير باباطاهر مي گويد :
به دريا بنگرم دريا ته بينم 
به صحرا بنگرم صحرا ته بينم
بهر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته بينم
براي توضيح مطالب فوق افزودن اين مسئله ضروري است كه بدانيم علم بر بسياري از مشكلات طبيعي ، فائق گرديده. اما طريق كاربرد علم بر دو نحو مي باشد:
يكي علمي كه از يك دريچه خاص به مشكلات و مسائل مي نگرد كه اين علم يكسونگر مي باشد. (علمي با روش تجزيه جهان به عناصر و واحدها)
ديگري علمي است كه براي بررسي هر مسئله اي آن را به صورت جامع و فراگير مي نگرد كه اين نوع نگرش علمي است با ديد سيستماتيك و جامع بين. (علمي با روش تركيبي و پيوسته)
براي مثال مي توان از دانشمندي نام برد كه در عصر يكسو نگري فكر انسان ، در شيمي بينش خود را به صورت جامع و پيوسته مورد توجه قرار داد ، اين فرد دانشمند و شيميست روسي به نام مندليف بود كه هنوز تحقيقات وي در شيمي و تهيه جدول معروف وزن اتمي عناصر به نام جدول مندليف در دست دانشمندان و محققين علم شيمي بوده و هر روز يك يا چند خانه خالي اين جدول با پيدا كردن عنصري جديد پر مي شود .
پس اينكه مولوي اطباء مغرور و خودبين را اينطور مورد سرزنش قرار مي دهد تنها به علت بينش اين افراد در علم مي باشد كه يكسونگري و غيرسيستماتيك مي باشد .
بكار بردن «گر خدا خواهد» اشاره است به اعتقاد داشتن سيستم منسجم اين جهان كه آن را مخلوق خالقي عليم و حكيم بدانيم .

در زمينه بينش توحيدي مولوي، طي دروس آينده و با استفاده از اشعار عميق و گرانبار اين عارف و دلسوخته ، توضيحاتي باستحضار خوانندگان خواهد رسيد .در اينجا همين كلمه «ان شاء الله» كه در محاورات روزانه بدون آنكه بدانيم چه معنا و مفهومي دارد بكار مي بريم ، توضيحي مختصر بيان مي شود .

دو كلمه شاء و اراد هر كدام معنا و مفهومي خاص خود را دارند :
كلمه شاء يعني خواست خداوند در يك سيستم منسجم و پيوسته روابط علت و معلولي اين جهان، كه اين مسئله در تحقيقات علمي جديد خصوصاً علم فيزيك و نجوم به خوبي مورد دقت قرار گرفته و هر گونه كشفياتي اعم از ارسال سفينه ها به فضا و كسب اطلاعات از فضاهاي دوردست با تسلط نسبي انسان به اين روابط علت و معلول و كشف رابطه هاي رياضي در مكانيك سيارات آسماني و توجه به تئوري هاي انیشتين ، يانگ و هايزنبرگ، سه دانشمند بزرگ فيزيك اوايل قرن بيستم مي باشد  .

پس مجموعه روابط علمي و علت و معلولي مفهوم شاء (كه در فارسي با تسامح آن را "بخواهد" معني مي كنيم) را براي ما بيان مي كنند .وقتي مي گوييم "اگر خدا بخواهد (ان شاءالله)" متصور موافقت اين روابط جهان مادي و همچنين امكانات بالقوه و بالفعل ما و ديگر روابط اجتماعي ـ سياسي ـ طبيعي ـ اقتصادي و غيره با آن آروزي ما مي باشد . پس كلمه ان شاء الله يك نوع توجه به كل روابط اين جهان و خلقت پديده هاي مختلف جهان هستي است .
اما كلمه اراد با شاء تفاوت دارد كه در دروس آينده از آن صحبت خواهيم كرد .
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر