۱۲ شهریور ۱۳۸۹

درسهای مثنوی:درس چهاردهم

  ادب در فرهنگ مثنوي بسيار فراگير بوده به طوري كه تا بالاترين مراحل خلقت كه نيروهاي لايزال و عامل جهان مادي و معنوي مي باشند (ملائكه) را نيز شامل مي شود. در يك نمونه مائده آسماني را براي امت حضرت موسي بيان مي دارد كه با بي‌ادبي قوم اين نعمت بزرگ آسماني قطع مي شود. بار ديگر در اين حكايت مثنوي ثمره عدم بينش سيستماتيك را در جهان هستي بسان آتش زدن در همه آفاق مي داند.يك مثال از طرفداران حضرت موسي براي درك اين مفهوم:

از خـدا جوئيـم توفيق ادب
بي ادب محروم گشت از لطف رب

بي ادب تنهـا نه خود را داشت بد
بلكه آتش در همـه آفـاق زد

مائده از آسمـان در مي رسيـد
بي شري و بيـع و بي گفت و شنيـد

در ميـان قوم موسي چنـد كس
بي ادب گفتند كو سير و عـدس

شرح درس:مولانا براي ورود و قبولي در جهان معنا يك كلمه اي به كار مي برد كه مفهوم آن با معناي امروز كاملاً متفاوت است . در زبان فارسي كلمه مودب و Polite و با ادب ، به شخصي گفته مي شود كه در كلام و رفتار اجتماعي براي ديگران ارزشي قائل شود و از هر گونه پرخاش و توهين يا كلمات سبك به ديگران مبرا باشد .
اما مثنوي ادب را با يك معني عمومي و فراگير به منظور مقدمه و صول هر فرد به جهان معرفت و سلوك مي داند كه يك نوع ويزا و اجازه ورود به ماوراء و دنياي مجردات است .
در مباحث محاسبه و مراقبه در كتاب هاي دستورالعمل ورود به جهان معنا ، براي دستيابي به هفت شهر عشق يا همان هفت وادي فنا ـ بقا ، دستورات مفصل و پيچيده اي بيان شده ، اينجا نيز مولانا شرط ورود به هفت وادي را قبل از عشق و طلب ، ادب مي داند .مثنوي افراد بي¬ادب را محروم از لطف رب مي داند .
لطف يكي نوع ظرافت و بخشش و كرم معنوي حضرت دوست مي باشد كه تنها شامل حال انسان هاي باادب مي شود .

ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم
اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما

حافظ در اين مقام و با رعايت مقام ادب به ساحت قدس ربوبي وارد مي شود ، يار را ملاقات مي كند ، از شراب تجريد و بريدن از وابستگي هاي مادي و وصول به جهان معنا ، سيراب و سرمست شده و به دنياي فنا كه همان بقاي نفس مي باشد گام مي گذارد .
انسان هاي بي ادب ، آنان كه فطريات خود را نديده گرفته و دائماً اعمالي برخلاف خلقت پاك خويش انجام مي دهند ، با اين كار درون خود را تخريب كرده و به آتش مي كشند و همين درون ما چون به قول نويسنده كتاب جهان هولوگرافيك همه جهان را شامل مي شود ، پس همه آفاق را به آتش مي كشد .
در مبحث نتايج اعمال خلاف فطرت ، مي توان اين مطلب را اضافه نمود كه :
1 ـ اعمال ما حتماً و قطعاً جمع مي شود و بر ما ارائه مي شود چرا ؟ به دليل اينكه ما در وجود خودمان نفس سرزنش گر (نفس لوامه) داريم و هر انساني در ابتدا مسير خلاف دچار اين تشويش و پشيماني و اضطراب از كار بد ، در خود خواهد داشت .
2 ـ جمع شدن همه كارها چه ريز و چه درشت حتمي است ، چرا ؟ زيرا هر انساني يك تشخص و يك باركد و يك كلمه رمزي دارد كه مخصوص اوست . براي همه ما كارت انساني با يك شماره مخصوص به خودمان صادر مي شود .
اين باركد در علم كارآگاهي (در حدود 100 سال قبل) با انگشت نگاري كشف شد و در علم پزشكي امروز با دي ان اي (DNA) و ويژگي هاي چشم و ديگر اعضاء در هر فرد به خصوصي ، مشخص و معين مي باشد .پس حتماً كارهاي ما سرانجام برملا مي شود ، و براي هر كس كليه اعمالش به نام خودش و با ارائه كلمه رمز انسان توسط طبيعت ، جمع آوري و ارائه مي شود .
در زمينه شناخت بازگشت اعمال در مثنوي مباحث مفصلي بيان شده است كه اميد است در وبلاگ هاي اين نوشته بيايد و نشان داده شود كه عقايد مولانا در اين زمينه چيست ؟
براي نشان دادن گستاخي و بي ادبي و عدم رعايت نعمت شكر ، دو نمونه تاريخي از قوم حضرت موسي و حضرت عيسي بيان مي نمايد .بر اساس اين شرح ، نعمت هاي بزرگ خداوند توسط قوم اين دو رسول بزرگوار ناديده گرفته شد و سرانجام آن سرگرداني و از دست دادن نعمت ها بود .آري ، ملت هايي كه قدر نعمت هاي خود را دانسته و از آن استفاده بهينه نموده و در مسير اين بهره¬برداري علم و شعور و تحقيق و دانش خود را به كار برند ، در مسير سعادت (ولو نسبي) گام برداشته و افرادشان از رفاه نسبي برخوردار مي شوند و بر عكس .

دست بگشاد و كنار رانش گرفت
همچون عشق اندر دل و جانش گرفت

در اين قسمت مجدداً دوستي و ارتباط دو روح به نحو زيبايي بيان و اين دوستي به ما جواب هر سؤالي را مي دهد ، حل شدن مشكل را از اين مسير مي داند ، ترجمان آنچه درون انسان قرار دارد و نجات و رهابخشي هر كس كه در سختي هاي زندگي گرفتار شده .
در بيت بعد مي فرمايد و گرنه گستاخي و بي باكي در زمينه بهره بردن از منابع طبيعي و محيط زيست سبب تاريكي روابط اقتصادي و ايجاد غم و غصه هاي فراوان در اثر تخريب فضاي زندگي انسان مي شود .
سپس در دنباله اين بيت مي گويد :
در جوامعي كه ايثار و بخشش افراد جامعه به يكديگر كم شده و سعي نمي شود كه همه افراد جامعه با يكديگر حالت همكاري و كمك و راهنمايي داشته باشند ، كه البته اين وضع مولود رفتار نامطلوب مديريت آن جامعه مي باشد ، در اين حالت پيشرفت اقتصادي و توسعه مادي جامعه در زمينه هاي مختلف فرهنگي ، اجتماعي ، بهداشتي ، رفاهي و غيره متوقف شده و همچون زميني كه دچار خشكسالي شده باشد بي ثمر و بدون هيچگونه محصولي مي شود .
و در قسمت دوم مي فرمايد جوامعي كه در اثر اين كمبودها و توقف توسعه اقتصادي در آن ، تجاوز به حريم اقتصادي ـ حقوقي ديگران انجام مي شود در اين جامعه نيز شاهد بروز ناهنجاري ها و روان پريشي ها و عقده هاي مختلف خواهيم بود . اين يك اصل مسلم اجتماعي است البته اين تجاوز به محيط اجتماعي زندگي مي تواند عوارض نامطلوب در محيط زيست و طبيعت زيباي اطراف داشته باشد .

زان گدا رویان نادیده ز آز
آن در رحمت بريشان شد فراز

ابر برنايد پي منع زكات
وز زنا افتد و با اندر جهات

هر چه آيد بر تو از ظلمات و غم
آن ز بي بالي و گستاخيت هم

در اين درس مولانا مطلب مهم اجتماعي ـ اقتصادي را بيان مي كند . بايد قبلاً با كلمات و لغاتي كه مثنوي در اين ابيات استفاده نموده آشنا گشت .
ابر مقصود بهبودي اقتصادي و پيشرفت مادي در يك جامعه مي باشد ، زكات همه آنچه را كه افراد جامعه از دارايي هاي خود اعم از ثروت ، تجربه ، آگاهي هاي علمي دارند مي باشد ، زنا مفهوم عام بوده و به معناي هر گونه تجاوز در زمينه حقوقي ـ اجتماعي ـ مادي و غيره به ديگران است :‌
و با يك مفهوم عمومي براي عقده هاي رواني و ناهنجاري هاي اجتماعي است . البته همانطور كه بيان شد هر گونه تجاوز مي تواند نتيجه آن تجاوز به محيط طبيعي زندگي را نيز در پي داشته باشد .




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر